دانلود پی دی اف کتاب قصر آبی ال ام مونتگمری PDF

بخشی از کتاب قصر آبی ال ام مونتگمری

وقتی دخترعمو استیکلس در می‌زد، والنسی می‌دانست که ساعت هفت و نیم است و باید بیدار شود. تا جایی‌که یادش می‌آمد دخترعمو استیکلس، همیشه ساعت هفت و نیم درِ اتاقش را می‌زد. دخترعمو استیکلس و خانم فردریک استرلینگ از ساعت هفت صبح بیدار می‌شدند اما والنسی چون لاغر و ضعیف بود به خاطر یک سنت خانوادگی می‌توانست نیم ساعت بیشتر بخوابد. والنسی ‌که امروز از بیدار شدن در صبح امروز بیش از هر صبح دیگری متنفر بود از خواب بیدار شد. چه دلیلی برای بیدار شدن وجود داشت! یک روزِ کسل‌کننده‌ی دیگر مثل بقیه‌ی روزها. پر از کارهای بی‌ارزش و بی‌معنی‌ که هیچ سودی برای کسی نداشت. اما اگر فوراً بیدار نمی‌شد، نمی‌توانست تا ساعت هشت خود را برای صبحانه آماده کند. در خانه‌ی خانم استرلینگ قوانین سختی برای وعده‌های غذایی وجود داشت. در طول همه‌ی این سال‌ها، صبحانه ساعت هشت، نهار ساعت یک، شام ساعت شش سرو می‌شد و هیچ بهانه‌ای برای دیر کردن پذیرفته نمی‌شد بنابراین والنسی با ترس و لرز بیدار شد. اتاق به خاطر درزها و سرمایِ آن صبح بارانی در ماه می به شدت سرد شده بود. خانه در طول روز سرد بود. یکی از قانون‌های خانم فردریک این بود که از بیست و پنجم ماه می به بعد دیگر نیازی به روشن کردن هیچ اجاقی در خانه نبود. و غذاها با اجاق نفتی در حیاط پشتی پخته می‌شدند. حتی اگر در ماه می هوا سرد بود و در ماه اکتبر هم یخبندان می‌شد، طبق تقویم، هیچ اجاقی تا بیست و پنجم اکتبر روشن نمی‌شد. در بیست و یکم اکتبر خانم فردریک در آشپزخانه شروع به آشپزی می‌کرد. او عصرها اجاق اتاق نشیمن را روشن می‌کرد. این‌گونه که در فامیل می‌گفتند، سرما خوردگی آقای فردریک استرلینگ که باعث مرگ او در اولین سال تولد والنسی شد مربوط به همین موضوع می‌شد. چون خانم فردریک در بیست و یک اکتبر اجاق روشن نکرده بود و آن را روز بعد روشن کرده بود، اما آن روز، دیگر برای آقای فردریک استرلینگ خیلی دیر شده بود.

معرفی کتاب قصر آبی ال ام مونتگمری

در قصر آبی، والنسی یک دختر بیست و نه ساله است که به عنوان یک زن مجرد، در جامعه‌ای که به شدت بر اساس هنجارهای سنتی بنا شده، زندگی می‌کند. او هیچ‌گاه طعم عشق را نچشیده و به همین دلیل، اطرافیانش او را به چشم یک پیر دختر می‌بینند. والنسی سال‌های طولانی را در خانواده‌ای خشک و سخت‌گیر گذرانده است؛ جایی که مادرش همیشه در حال غرغر کردن و دختر عمویش نیز به شدت خرافاتی و بی‌رحم است. این شرایط باعث شده که او هیچ‌گاه نتواند از دستورات و محدودیت‌های آن‌ها سرپیچی کند و در نتیجه، زندگی‌اش به یک روال یکنواخت و کسل‌کننده تبدیل شود. اما یک روز، پس از تجربه‌ی مکرر حمله‌های قلبی، والنسی به دکتر مراجعه می‌کند و خبر ناگواری می‌شنود: او به یک بیماری قلبی خطرناک مبتلا است و تنها یک سال دیگر زنده خواهد ماند. این خبر، مانند یک زنگ بیدارباش برای او عمل می‌کند. او متوجه می‌شود که هرگز معنای واقعی زندگی را درک نکرده و هیچ لذتی را تجربه نکرده است. به همین دلیل، تصمیم می‌گیرد که به زندگی بی‌روح و کسل‌کننده‌ای که همیشه بر او تحمیل شده پایان دهد. در پی این تصمیم، والنسی به جستجوی عشق و خوشبختی می‌پردازد و می‌خواهد روزهای باقی‌مانده‌ی عمرش را به شیوه‌ای که خود می‌خواهد، زندگی کند. او با شجاعت به دل ماجراها می‌زند و با چالش‌های جدیدی روبرو می‌شود که نه تنها او را به سمت عشق واقعی هدایت می‌کند، بلکه به او کمک می‌کند تا خود را پیدا کند و به زندگی‌اش معنا ببخشد. این سفر تحول‌آفرین، نه تنها داستانی از عشق و شجاعت است، بلکه نمایانگر تلاش انسان برای یافتن هویت و خوشبختی در دنیایی پر از محدودیت‌هاست. 

چرا باید کتاب قصر آبی ال ام مونتگمری خریداری کنیم؟

پس از اینکه والنسی متوجه می‌شود که تنها یک سال برای زندگی کردن فرصت دارد، با شجاعت تصمیم می‌گیرد که تمامی رسم و رسوم‌های تحمیلی را زیر پا بگذارد و با قدرت از قید و بندهای خانواده‌اش خارج شود. یکی از اقداماتی که او انجام می‌دهد این است که با یک دوست قدیمی، که او نیز به بیماری مبتلاست، همراه می‌شود تا از او مراقبت کند؛ کاری که پدر معتاد به مشروبات الکلی‌اش قادر به انجام آن نیست.اما مشکلی که در اینجا وجود دارد، این است که دوست قدیمی‌اش فرزندی نامشروع دارد. به گفته زندگینامه‌نویس مونتگمری، **مری هنلی روبیو**، این موضوعات خاص به قدری حساس و توهین‌آمیز بودند که بسیاری از والدین و معلمان از بحث درباره‌ی آن‌ها پرهیز می‌کردند. در نهایت، قصر آبی داستانی است درباره‌ی امید، عشق و جستجوی معنا در زندگی که به ما یادآوری می‌کند که هیچ‌گاه برای تغییر دیر نیست و هر لحظه از زندگی فرصتی برای آغاز دوباره است.