دانلود پی دی اف کتاب شب عروسی من شهره وکیلی PDF

بخشی از کتاب شب عروسی من شهره وکیلی

صدای جیرینگ شکستن استکان و نعلبکی آمد. قلبم از جا کنده شد. هر وقت منتظر خواستگاری بودیم، مامان همین طور می‌شد. حالش تغییر می‌کرد. دست‌هایش می‌لرزید، عصبی می‌شد و من می‌فهمیدم هوا پس است.

در اتاق را باز کردم و به آشپزخانه دویدم. «چی شد؟»

با حرص نگاهم کرد. بعد دولا شد خرده‌شیشه‌ها را جمع کند. دستش را گرفتم. با دست؟ صبر کنین جارو و خاک انداز بیارم. سر بلند کرد. از چشمهای مهربان عمیقش آتش می‌بارید. «تو هنوز حاضر نشدی؟» می‌دانستم چه می‌خواهد بگوید. نگذاشتم ادامه بدهد. «باشه این‌ها رو جمع می‌کنم، می رم لپهامو قرمز می‌کنم که خواستگارها نفرمایند رنگ‌پریده س وتب لازم داره. لبه‌ام می‌مالم که نفرمایند مثل ماسته. موهامو باز می‌کنم دورم می‌ریزم که نفرمایند کچله. کفش پاشنه بلند می‌پوشم تا نفرمایند کوتوله س. دیگه چی کارکنم که فرمایش نفرمایند حتماً عيب و علتی داشته که شوهرش طلاقش داده؟» زل زد توی چشمهایم. «تو آخرش منو دق مرگ می‌کنی». از ته دل می‌گفت. آن‌قدر غصه‌دار به هم خوردن زندگی زناشویی من بود که زندگی را به بابای بیچاره هم تلخ کرده بود.

دلم برایش سوخت. گفتم: من که تو یک ماه گذشته چهار دفعه آرا پیرا کرده‌ام اومده م جلوی حرفم را به حلقومم برگرداند. «دیگه بس کن.»

به سرعت جارو و خاک‌انداز برداشتم و خرده‌شیشه‌ها را جمع کردم و در سطل زباله ریختم و به اتاق برگشتم. جلوی آینه نشستم. حالم از خودم به هم خورد. یک تپه رژگونه مالیدم روی لبهایم. لبها را ماتیک زدم. موها را باز کردم و دورم ریختم. هنوز کفش بندیهای پاشنه بلند را از کمد درنیاورده بودم که مثل مجسمه ابوالهول جلوی در اتاق ظاهر شد.«حرف حسابت چیه؟» بی اختیار تند شدم.«چرا هر یقنگی بقالی اجازه داره بیاد منو برانداز کنه و روم نرخ بذاره؟» فریاد زد: «پسر مهندس بلوری یقنلی بقاله؟»

«پسر؟ خودتون می‌دونین چند سالشه. فقط می‌خواین من ازدواج کنم و هرچه زودتر به همه ثابت کنین دخترتون کشته مرده زیاد داره»

«مامان، کاوه ازدواج رو با تجاوز اشتباه گرفته بود. می‌فهمین؟ همون شب عروسی» پرید وسط حرفم.«مرده شور این چند کلاس درس و تحصیلاتو ببره که زنها رو عاصی و پررو کرده». در برابر اشکهایش که یکدفعه سرازیر شد. از خشونتی که بروز داده بودم پشیمان شدم. آرام گفتم: «من قبل از زن بودن آدمم. مگه نه؟ حق و حقوقی دارم. حق اظهار نظر دارم. ازدواج با کاوه اشتباهی شتاب زده بود. وای تا کی باید باج بدم؟» «چه باجی؟ به کی؟ به چی؟»

معرفی کتاب شب عروسی من شهره وکیلی

مرجان زن جوانی است که پس از جدایی از همسرش، به زندگی با پدر، مادر و خواهرش ادامه می‌دهد. او پزشک است و به طبابت مشغول است. والدین مرجان به شدت نگران آینده او هستند و می‌خواهند هرچه سریع‌تر او را سروسامان دهند و دوباره ازدواج کند. این نگرانی ناشی از فشارهای اجتماعی و قضاوت‌های مردم درباره دخترشان است. با این حال، مرجان به دنبال استقلال و هویت خود است و نمی‌خواهد به خواسته‌های خانواده‌اش تن دهد. به همین دلیل تصمیم می‌گیرد از خانواده‌اش جدا شود و به تنهایی زندگی کند. این اقدام او به او کمک می‌کند تا مستقل‌تر شود، اما در عین حال، به عنوان یک زن مطلقه در جامعه‌ای که هنوز نسبت به این موضوع دیدگاه‌های منفی دارد، آرامش ندارد. نگاه‌ها و قضاوت‌هایی که او را آزار می‌دهد، بر احساسات و روحیه‌اش تأثیر می‌گذارد. در این میان، مرجان یک عشق ممنوعه در دل دارد. این عشق را به‌عنوان یک راز از خانواده‌اش پنهان نگه می‌دارد، زیرا می‌داند که اگر این موضوع فاش شود، ممکن است عواقب جدی برای او به همراه داشته باشد. اما برملا شدن این راز، باعث طرد شدن و دوری او از سوی خانواده می‌شود. این دوری نه تنها او را از خانواده‌اش جدا می‌کند، بلکه او را با شوک عجیبی نیز مواجه می‌سازد. داستان مرجان نشان‌دهنده چالش‌های عاطفی و اجتماعی زنان مطلقه است که در تلاش برای یافتن هویت و استقلال خود هستند. این روایت به ما یادآوری می‌کند که عشق و روابط انسانی می‌توانند پیچیده و دشوار باشند، به‌ویژه زمانی که با فشارهای اجتماعی و انتظارات خانواده مواجه می‌شویم. در نهایت، مرجان باید با انتخاب‌های خود و عواقب آن‌ها مواجه شود و به دنبال راهی برای ایجاد تعادل میان عشق و استقلال خود باشد.

چرا باید کتاب شب عروسی من شهره وکیلی خریداری کنیم؟

رمان **«شب عروسی من»** نوشته‌ی **شهره وکیلی**، داستانی جذاب و عمیق است که در ۴۲۹ صفحه منتشر شده و در سال ۱۳۸۳ توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده است. این رمان به‌دلیل تمجید و نقد مثبت **سیمین دانشور**، نویسنده‌ی معروف ایرانی، توجه زیادی را به خود جلب کرده و شهرت نویسنده را به کشورهای مختلفی از جمله اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا رسانده است. زنده‌یاد سیمین دانشور در نقد خود درباره‌ی این کتاب می‌نویسد: «اگر این کتاب را برای خواندن به دست بگیری به‌راحتی نمی‌توانی رهایش کنی. رمان‌های خانم وکیلی یکی بعد از دیگری گامی به جلو بود و رمان شب عروسی من، از آنچه پیش‌ازاین نوشته بود صدها گام جلوتر بود. ازنظر ساخت و پرداخت و انسجام – اینک شهره وکیلی صاحب سبک خاص خودش است. ادبیات رمان حاضر دیگر نه آینه است، نه عینک، لنز است و شهره وکیلی این لنز را دارد، بس که تیزبین و ریزبین است.» نثر رمان به‌گونه‌ای است که خواننده به‌راحتی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. محتوا و فرم در این رمان به‌خوبی درهم‌تنیده شده‌اند و واژه‌گزینی نویسنده به کمال رسیده است. تعبیرهای خاصی مانند **«اشک خوشه‌ای»** عمق احساسات شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد. داستان از زبان **مرجان** روایت می‌شود و خواننده به‌طور همزمان با او در مسیر رشد عقلی و تکاملش همراه می‌شود. مرجان به‌عنوان نماینده‌ی زنان مطلقه در جامعه، با وجود دلهره‌ها، غم‌ها و نگرانی‌ها، بار زندگی خود را به دوش می‌کشد و سعی می‌کند در برابر ناملایمت‌ها مقاومت کند. آنچه تا پایان ذهن خواننده را مشغول می‌کند این است که آیا مرجان در مسیر خود موفق خواهد بود و چگونه می‌تواند با چالش‌ها و فشارهای اجتماعی مقابله کند؟ این رمان به ما یادآوری می‌کند که تلاش برای یافتن هویت و استقلال در دنیای پر از قضاوت و فشار اجتماعی، چقدر می‌تواند دشوار باشد، اما در عین حال، نمایانگر قدرت و اراده‌ی زنانی است که در جستجوی خود هستند.