دانلود پی دی اف کتاب آشنایی با برتراند راسل کاظم فیروزمند PDF

زندگی در پمبروک لاج کاملاً متفاوت بود. لیدی راسل، با وجود اینکه عقاید سیاسی لیبرال شوهرش را داشت، فردی پارسا و مقاوم بود. پسرش برتراند که «بچهٔ ماه» نامیده می‌شد، تحت تربیت سختی با دوش آب سرد قبل از صبحانه و اصول اخلاقی سختگیرانه بزرگ شد. مسائلی مانند جنسیت و کسب‌وکار اصلاً مطرح نبودند. لیدی راسل معتقد بود که برتراند باید از تماس با دیگر بچه‌ها محفوظ بماند و در خانه تحت نظر معلم‌های خصوصی آموزش ببیند، به همراه درس‌هایی گه‌گاهی از برادر مهربانش فرانک که هفت سال از او بزرگ‌تر بود و برای تحصیل به مدرسه‌ای بیرون از خانه فرستاده شده بود.

فرانک بود که برتراند را با موضوعی آشنا کرد که زندگی‌اش را تغییر داد. راسل تعریف می‌کند که چگونه در یازده سالگی با راهنمایی فرانک شروع به خواندن هندسه کرد. از عناصر اقلیدس آغاز کردند و به قول راسل، «تصور نمی‌کردم که در دنیا چیزی چنین لذت‌بخش وجود داشته باشد.» حتی وقتی به قضیهٔ مشکل پنجم اقلیدس رسیدند، راسل مشکلی نیافت و فرانک را شگفت‌زده کرد. به قول راسل: «این نخستین بار بود که به فکرم رسید شاید باهوش باشم.» در تنهایی‌اش کسی را نداشت که خود را با او مقایسه کند، اما این کشف برای برتراند نوجوان چیزی بیش از یک شور پرشور بود. نحوهٔ نگاه راسل به ریاضیات از همان ابتدا بسیار خاص بود. فرانک به برتراند توضیح داد که اقلیدس کل هندسه را با برهان ساخته است، بنابراین قضیه‌هایش کاملاً قطعی و مسلم هستند. اما وقتی برتراند دریافت که اقلیدس هندسه‌اش را بر اصول موضوعهٔ (آکسیوم) بنیادین بنا کرده، ناامید شد. برهان این اصول کجا است؟ فرانک پاسخ داد که این اصول برهان ندارند. برتراند با لجاجت از پی‌گیری درس خودداری کرد، مگر آن که فرانک جوابی بدهد. فرانک توضیح داد که باید این اصول را بپذیرند وگرنه نمی‌توانند جلوتر بروند. برتراند آن‌قدر مشتاق بیشتر دانستن دربارهٔ این هندسهٔ شگفت‌انگیز بود که حرف فرانک را با اکراه پذیرفت. این عشق به زیبایی و قطعیتِ صوری ریاضیات، و نیز میل شدید به این که بر مبنایی از حقیقتِ مسلم قرار گیرند، راسل را در سی سال آتی زنده نگاه می‌داشت.